English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 305 (3439 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dim light U نور پایین
dimmed headlights [lights] [American English] U نور پایین [خودرو]
low beams [beam light] [American English] U نور پایین [خودرو]
dipped headlights [lights] [British English] U نور پایین [خودرو]
dipped beams [beam light] [British English] U نور پایین [خودرو]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
esquire U عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده
downstream U پایین رود
downstream U پایین دست
goodies U زن کامل و محترمه از طبقات پایین
goody U زن کامل و محترمه از طبقات پایین
subsidy U حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
cathedral U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedrals U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
basic U نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basics U نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
integrated U نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
orphan U خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned U خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans U خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
deflection U پایین افتادگی واخمش
deflections U پایین افتادگی واخمش
hierarchies U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
pitch U بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitches U بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
plotter U چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
plotters U چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
physical U پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
feint U حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted U حرکت از میله بالا به میله پایین
feinting U حرکت از میله بالا به میله پایین
feints U حرکت از میله بالا به میله پایین
area U گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
areas U گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
fat U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fats U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fatter U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fattest U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
status U خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
scanner U وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners U وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
down U پایین
down U سوی پایین بطرف پایین
background U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background U برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background U کار با حق تقدم پایین
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds U برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U کار با حق تقدم پایین
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
footing U پیامی در پایین تمام صفحات در متن چاپ شده
rock bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
degradation U کیفیت پایین سیگنال یا تصویر
slump U یکباره پایین امدن یاافتادن
slumped U یکباره پایین امدن یاافتادن
slumping U یکباره پایین امدن یاافتادن
slumps U یکباره پایین امدن یاافتادن
chop U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
dumping U فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
flag U سنگفرش کردن پایین افتادن
flags U سنگفرش کردن پایین افتادن
draft U چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا
drafted U چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا
drafts U چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا
horizontal U میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد
horizontal U دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
lee U پایین باد
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
shut U پایین اوردن
shuts U پایین اوردن
shutting U پایین اوردن
threshholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshold U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
thresholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
easy money U پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
bump U بالا و پایین رفتن
subordinate U فرعی پایین تر
subordinated U فرعی پایین تر
subordinates U فرعی پایین تر
subordinating U فرعی پایین تر
short U پایین تر
shorter U پایین تر
shortest U پایین تر
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
plans U زبان برنامه نویسی سطح پایین
column U در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
columns U در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
depression U پایین دادن
depressions U پایین دادن
beneath U پایین
beneath U از زیر پایین تر از
beneath U پایین تر
drive U ضربه از پایین
drives U ضربه از پایین
sub- U یا پایین تر
Other Matches
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
low level U پایین
de- U پایین
low U پایین
bottom U پایین
bottoms U پایین
lower U پایین
vide infara U پایین
lower most U پایین تر
subatmospheric U پایین تر از جو
flat U پایین
flattest U پایین
underneath U پایین
tailwater U پایین اب
subteen U پایین تر از سن 31
submiss U پایین
neath or neath U پایین تر
neath or neath U پایین
lowers U پایین تر
lower limit U حد پایین
lowering U پایین تر
lowered U پایین تر
lower U پایین تر
below U پایین
shitu U پایین
bal U از مچ پا به پایین
hypogenous U پایین رو
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
hereafter <adv.> U در پایین
further down U پایین تر
infara U پایین تر
below <adv.> U در پایین
dowm U پایین
infara U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
down stairs U پایین
top-down U از بالا به پایین
top down U از بالا به پایین
nether world U جهان پایین
nutant U پایین افتاده
nutate U پایین افتادن
lower class U طبقه پایین
lower classes U طبقه پایین
lower threshold U استانه پایین
lowermost U پایین ترین
decurrent U پایین افتاده
lowpass U پایین گذار
downfield U میدان پایین
mean low water U اب پایین میانگین
desceht U پایین امدن
downfeed U تغذیه رو به پایین
neath or neath U پایین زیرین
oars down U پارو پایین
on the down grade U پایین رونده
downward stroke U ضربه رو به پایین
degrade U پایین دادن
down stroke U ضربه رو به پایین
disrate U پایین اوردن
down current U جریان رو به پایین
down draft U جریان رو به پایین
res U noitaloseR پایین
degrades U پایین دادن
descend U پایین امدن
overhand U از پایین ببالا
prolapse U پایین افتادگی
prolapse U پایین افتادن
prolapsus U پایین افتادگی
pushdown U پایین فشردنی
descends U پایین امدن
push down stack U پایین فشردنی
low wing U بال پایین
infrahuman U پایین تر از انسان
download U بارگیری پایین
bottom up U از پایین به بالا
hereinbelow U ازاین پایین تر
minor U پایین رتبه
hereinbelow U در پایین این
foot U پایین بادبان
low level U در سطح پایین
let down U پایین کردن
lower bound U کران پایین
alow U روبه پایین
low energy U انرژی پایین
low frequency U فرکانس پایین
low altitude U ارتفاع پایین
low activity U فعالیت پایین
bate U پایین اوردن
look down U پایین امدن
bottommost U پایین ترین
low order U پایین رتبه
low order U مرتبه پایین
downward swing U نوسان رو به پایین
lower limit U کران پایین
downward movement U حرکت رو به پایین
downward compatible U سازگار رو به پایین
lower mast U دکل پایین
downward compatibility U سازگارمتمایل به پایین
to reach down U پایین اوردن
downtrend U سیربطرف پایین
downmost U پایین ترین
low U پایین اهسته
downward travel U ضربه رو به پایین
low pass U پایین گذر
low resolution U تفکیک پایین
low resolution U وضوح پایین
feet U پایین دامنه
low U پایین ضعیف
go down U پایین رفتن
go dan barai U رد کردن از پایین
catabatic U پایین اینده
face down feed U خورد رو به پایین
lower most U پایین ترین
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
downward U پایین زیرین
downward U روبه پایین
nether U زیر پایین
downstairs U طبقه پایین
undermost U پایین ترین
up and down U بالا و پایین
breast U نورد پایین
At lower levels. U در سطوح پایین تر
From top to bottom. U ازبالاتا پایین
to sink in the scale U پایین رفتن
to set down U پایین اوردن
to look down U پایین امدن
to get down U پایین رفتن
the valley lies below U ده در پایین است
lowest U پایین ترین
to come down U پایین امدن
to bring down U پایین اوردن
the lower world U جهان پایین
to beat down U پایین اوردن
nether U واقع در پایین
submaxilla U ارواره پایین
comedown U پایین رفتن
to let down U پایین کردن
to go down U پایین رفتن
the masses U دستههای پایین تر
underclass U سطح پایین [اجتماع]
low frequency filter U صافی فرکانس پایین
inferior ovary U تخمدان پایین افتاده
subclass U سطح پایین [اجتماع]
inferior calyx U کاسه پایین افتاده
lower class U طبقه پایین جامعه
subclass U طبقه پایین جامعه
underclass U طبقه پایین جامعه
loss leader U کالایی که با قیمت پایین
lowcuts U کفش پایین تر از قوزک پا
lower level management U مدیریت سطح پایین
low blood pressure U فشار خون کم یا پایین
downstream shell U خاک پایین دست
undermentioned <adj.> U بیان شده در پایین
downhaul U طناب پایین کشنده
to put down U پایین قرار دادن
downstroke U ضربه درجهت پایین
downstroke U ضربه بطرف پایین
gastroptosis U پایین افتادن معده
low level task U تکلیف سطح پایین
fumikumi U لگد فشاری به پایین
footstone U سنگ پایین گور
foot stone U سنگ پایین کوه
below-mentioned <adj.> U ذکر شده در پایین
mentioned below [often postpos.] <adj.> U ذکر شده در پایین
undermentioned <adj.> U ذکر شده در پایین
below-mentioned <adj.> U بیان شده در پایین
mentioned below [often postpos.] <adj.> U بیان شده در پایین
downswing U نوسان بطرف پایین
down sprue U لوله پایین دست
submaxilla U وابسته به استخوان فک پایین
under arm stroke U ضربه پایین دست
underbody U پایین تنه جانوران
underbody U پایین تنه لباس
markdown U پایین اوردن قیمت
mark down U پایین اوردن قیمت
subalternate U شخص پایین رتبه
understrapper U عامل پایین درجه
low temperature U درجه حرارت پایین
vulgus U مردم طبقه پایین
low resolution U تفکیک پذیری پایین
see-saw U بالا و پایین روی
see-sawed U بالا و پایین روی
low res graphics U گرافیک با وضوح پایین
top down development U توسعه از بالا به پایین
to take down U نوشتن پایین اوردن
tenth rate U از پایین ترین جنس
tenth rate U پایین ترین درجه
reflow U فرونشینی پایین رفتن
the rabble U طبقات پایین اجتماع
the low absorbance method U روش جذب پایین
ratag U طبقات پایین اجتماع
pushdown store U انباره پایین فشردنی
pushdown list U لیست پایین فشردنی
princeling U شاهزاده پایین رتبه
piston pin U اشپیل پایین پیستون
out of hand serve U سرویس پایین دست
to keep down U پایین نگاه داشتن
to let down U پایین گذاشتن انداختن
Recent search history Forum search
2مهرآسا
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1توضیحات پایین صفحه
1offshoring
1واژه برزین برای تلفظ بهتر در انگلیسی بصورت Berzin نوشته شود یا Barzin?
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1See further down for the mixture choiceمعنی جمله؟
0ضربه به میانه پایین گوی در بیلیارد در انگلیسی چی میشه؟
0دست پایین
0ladders and couplings? در جمله پایین معنی کلمات بنظرتون چی میتونه باشه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com